بررسی وضعیت کودکان کار و خیابان
على طاهرى
کودکان کار و خیابان از جمله محروم ترین کودکانی هستند که عمدتا به دلیل فقر خانواده در سال های کودکی و نوجوانی مجبور به کار و در نتیجه از آموزش٬ بهداشت٬ تغذیه مناسب و سایر حقوق اساسی خود محروم می شوند. در میان این کودکان٬ آنان که در خیابان به کار می پردازند٬ به علت ناامن بودن و نامناسب بودن شرایط محیط کار٬ آسیب بیشتری را تحمل می کنند .
پیمان نامه حقوق کودک٬ کودکانی را که به اقدام حمایتی ویژه نیاز دارند٬ به گروه های زیر تقسیم می کند :
- کودکان در شرایط اضطراری (کودکان پناهنده٬ کودکان درگیر جنگ٬ کودکان آسیب دیده از بلایای طبیعی و ... )
- کودکان در شرایط تبعیض (کودکان اقلیت قومی٬ ملی٬ مذهبی و ...)
- کودکان معارض با قانون (کودکان بزهکار)
- کودکان در شرایط استثمار و بدرفتاری (کودکان کار٬ کودکان آزار دیده و ...)
کودکان کار و خیابان آخرین گروه از کودکانی هستند که مورد استثمار٬ بهره کشی٬ سو استفاده و گاه آزار و بد رفتاری قرار می گیرند. حمایت از این کودکان از وظایف اصلی اجتماع به شمار می رود. این حمایت به معنای تایید کار کودکان نیست زیرا کودکی و نوجوانی دوران کار نیست٬ بلکه سال های آمادگی برای ورود موفق به مرحله بزرگسالی است و باید صرف آموزش٬ رشد و پرورش٬ بازی٬ تفریح و استفاده از اوقات فراغت مناسب شود. اجبار کودکان به کار٬ به علت فقر یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه طبقاتی است و در کنار تلاش برای کاهش فقر و کار کودکان که به یکدیگر پیوسته اند٬ حمایت از کودکانی که در حال حاضر به کار می پردازند ضرورتی فورى است. هم بايد جامعه و قانون را وادار به حمايت از حقوق کودک و تامين رفاه او کرد و هم همزمان براى کاهش مشقات موجود تلاش کرد.
تلاش در راه کاهش فقر و کار کودکان
سازمان بهزیستی که از نظر قانونی مسئولیت حمایت از این کودکان را بر عهده دارد٬ برای نگهداری این کودکان که با خانواده خود زندگی نمی کنند و یا خانواده ای ندارند ٬ مراکزی را تاسیس کرده است. تعداد کودکانی که در این مراکز به سر می برند به دلایل گوناگون بسیار کم است. علت این امر با جمهورى اسلامى روشن است. می توان به موارد زیر اشاره کرد: شیوه های مدیریت و اداره این مراکز٬ روش های جذب یا به زبانی "جمع اوری" کودکان٬ چگونگی ارتباط و رفتار با این کودکان در این مراکز٬ سو استفاده از گودکان٬ بی اعتمادی این کودکان نسبت به سازمان های دولتی !
همچنین سازمان های غیر دولتی نیز مراکزی را عمدتا برای حمایت از این کودکان٬ و نه نگهداری آنان٬ دایر کرده اند. منظور از حمایت اجرای برنامه های زیر است:
- ارایه خدمات بهداشتی- درمانی٬
- ارایه خدمات مشاوره ای و مددکاری
- ارتباط با خانواده کودکان و ارائه آموزش ها و خدمات تا حد امکان به آنان
هدف از ارائه این خدمات و آموزش به کودکان و خانواده های آنان منجر به توانمند سازی آنان می شود که هدف اصلی حمایت از کودکان است. سازمانهای غیر دولتی بر خلاف سازمانهای دولتی در جذب کودکان کار و خیابان موفق بوده اند. به گونه ای که با توجه به امکانات محدود خود٬ جوابگوی ميزان ورود داوطلبانه این کودکان به مراکز خود نیستند. دلایل استقبال این کودکان و خانواده های آنان از این مراکز از زاويه تمايلات وجود تمايلات انسانى جامعه روشن است. با اينحال ميتوان روى جنبه هاى زير تاکيد کرد: :
- شیوه اداره این مراکز که تا حد امکان مشارکتی است و کودکان در آن نقش دارند.
- چگونگی رفتار با کودکان که با احترام و محبت کافی- که این کودکان بسیار به آن نیاز دارند- همراه است.
- عدم اجبار کودکان به ورود یا ماندن در این مراکز و داوطلبانه بودن آن.
- باز بودن این مراکز و نداشتن محدودیت زمانی برای کودکان.
- ارتباط مراکز با خانواده های این کودکان.
- سودمند بودن و جالب بودن آموزش های این مراکز برای کودکان
اما پدیده ای که در این مراکز مشاهده می شود٬ تعداد بیشتر کودکان افغانی نسبت به کودکان ایرانی است تا حدی که در برخی از این مراکز تعداد کودکان ایرانی کمتر از یک چهارم کودکان افغانی است. برای فعالان سازمانهای غیر دولتی ارائه خدمات به کودکان٬ تابع نژاد٬ ملیت ٬ مذهب و سایر سیستم های آپارتاید نیست. در پیمان نامه حقوق کودک نیز در ماده 3 که یکی از اصول پیمان نامه به شمار می رود٬ آورده شده است که حقوق مندرج در این پیمان نامه بدون هیچ گونه تبعیضی٬ به همه کودکان تعلق دارد.
اما سوالی که برای فعالین حقوق کودک وجود داشته این است که چرا کودکان ایرانی از این مراکز کمتر استقبال می کنند؟ این پرسش در جلسه کمیته هماهنگی شبکه یاری کودکان کار و خیابان مطرح گردید و برای پاسخ گویی درست به آن قرار شد تحقیقی در این زمینه با مشارکت سازمانهای عضو شبکه انجام گیرد. انجمن پژوهش های آموزشی پویا که یکی از اعضای این شبکه است٬ طرحی را تدوین کرد و قرار شد این طرح به صورت پایلوت در مورد تعدادی از کودکان کار و خیابان اجرا گردد و بعد از جمع بندی اولیه در مورد تعداد بیشتری از کودکان توسط شبکه انجام شود. خلاصه ای از نتایج به دست آمده به شرح زیر است. دلایل زیر برای سطح تماس با سازمانهای غیر دولتی از سوی کودکان چنین جمع بندی شد :
١- مخالفت خانواده با مراجعه به این مراکز به علت بازماندن از کار.
٢- اطلاع نداشتن از وجود این مراکز.
٣- آشنا نبودن با برنامه ها و فعالیت های این مراکز.
۴- آشنا نبودن خانواده های این کودکان با این مراکز.
۵- مفید نبودن برنامه های این مراکز برای کسب درآمد.
۶- کمک مالی نکردن این مراکز به کودکان و خانواده ها.
٧- بازماندن از کار به علت استفاده از این مراکز.
٨- مناسب نبودن ساعات کار این مراکز با ساعات مورد نیاز کودکان.
٩- بی علاقه بودن خود کودکان برای آمدن به این مراکز.
١٠- خستگی شدید ناشی از کار
١١- نا امیدی از تغییر شرایط زندگی خود با آمدن به این مراکز.
ارائه راه حل ها
در مزرد راه حلها هنوز سازمانهای عضو شبکه به نتیجه مشخص و قطعی نرسیده اند. اما مجموعه پیشنهادات را می توان در فاکتورهای زیر خلاصه کرد:
- اطلاع رسانی کافی به کودکان کار و خیابان و خانواده های آنان و جامعه. این روش ها را می توان با نظر سازمان های عضو شبکه و بررسی امکانات موجود مشخص کرد .
- ارتباط بیشتر با این کودکان و خانواده های آنان به صورت مستقیم برای استفاده از این مراکز غیر دولتی .
- بالا بردن پرچم ممنوعیت کار کودکان و تبدیل کردن آن به یک نرم اجتماعی. بالا بردن سطح رفاه زندگی کودکان .
- انعطاف پذیری بیشتر این مراکز از نظر ارائه خدمات در مرکز یا خارج از مرکز. اجرای این طرح در سطح کلی قرار است با مشارکت سازمان های عضو شبکه انجام شود و بررسی نتایج آن می تواند فعالین حقوق کودک را برای پیشبردن جنبش دفاع از حقوق کودک به جلو یاری کند .
***
ضميمه٬
نوشته های کودکان کار
ماریامهر هفده ساله از کابل؛ ای کاش پرنده بودم. پرنده ای که نه می دونه کیه چیه٬ نه می دونه نفرت چیه٬ نه می دونه که مرز چیه. مرزهایی که بین انسان ها بیگانگی بوجود می آورد. مرزهایی که باعث جدایی ما انسان ها می شوند. مرزهایی که باعث قتل عام یک عده انسان بی گناه می شوند. کسانی که مرزها را بوجود آوردند از نظر من ذره ای هم وجدان نداشتند که بین انسان ها تفرقه به وجود آوردند. اما این پرنده ها که همیشه در حال پرواز هستند هیچ وقت در این اندیشه نیستند که این جا مرز است. رد شدن من از اینجا جرم محسوب می شود. نه٬ آنها هیچ وقت چنین فکر مزخرفی نمی کنند. آنها آزاد هستند. اگر آزاد نبودند هیچ وقت پرواز را نمی آموختند .
فریبا ١٢ ساله چهارم دبستان؛ من مادرم را دوست دارم و یک برادر دارم که اون میره یک لقمه نون حلال در میاره. سه تا داداش دارم. برادرم میره آریاشهر. جوراب میفروشه. اون 12 سالشه اسمش یحیی است. و مامانم به او می گوید مدرسه نرو. اون زیاد دوست داره بره مدرسه. و اون زیاد سواد دارد. چون خودش پیش خودش زیاد سواد یاد گرفته است. بابام یه دستش فلج است و نون خشکی می کند. من یه داداش دارم دو ماهش است و تازه به دنیا آمده. داداش دیگر هفت سالش است. مدرسه راهش ندادند. عمو اکبر آمد و گفت نه این دوماه نیامده ما هم نمی توانیم بذاریم بیاد مدرسه. مامان بزرگم میره سر کار. خونه مردم را جارو می کند و کار مردم را می کند. مامان بزرگم پاش درد می کند تمام بدنش درد می کند .
فاطمه ١٢ ساله چهارم دبستان؛ سقف خونه ما ترک خورده و دیوار خانه ما شکسته است. ما پول نداریم دیوار و سقف خانه را درست کنیم و باران می آمد ظرف ها را گذاشتیم که خانه مان پرآب نشود. دست های مادر ترک خورده است و پنجره خانه همسایه شکسته است . *